جنگ جمل، نخستین جنگ داخلی بین مسلمانان بود که در سال ۳۶ هجری قمری بین سپاهیان امام علی علیه السلام و شورشیان به رهبری عایشه همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و طلحه و زبیر دو تن از صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در نزدیکی شهر بصره رخ داد.
این جنگ، به دلیل مخالفت طلحه و زبیر با خلافت امام علی علیه السلام و دعوت آنها از عایشه برای قیام علیه ایشان، به وقوع پیوست. همینطور در آن زمان پس از به قتل رسیدن عثمان، عایشه با این بهانه که میخواهد خونخواهی از عثمان کند به جنگ با امام علی (ع) برخواست.
در مورد دلایل و عوامل شکل گیری این جنگ، مطالب بسیاری از علمای مشهوری منتشر شده است. یکی از ظریف ترین این موارد، حکایتی است از منطق عایشه که باعث وقوع جنگ جمل شد و در کتاب مبانی تشیّع اثر علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی به چاپ رسیده است. در این کتاب میخوانیم:
آن شخص به عایشه گفت: «محبوبترین افراد در نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم چه کسی بود؟» گفت: «علیّ بن ابیطالب.»
گفت: «پس چه چیزی سبب خروج تو بر علی شد؟»
عایشه به او گفت: «آیا پدرت با مادرت ازدواج کرد یا نه؟» گفت: «بله»
گفت: «به چه علّت ازدواج کرد؟» گفت: «تقدیر خدا بود.»
گفت: «خُب این کار من هم تقدیر خدا بود.» و آن شخص هم هیچ نگفت.
این مطلب از کتاب کنزُ العُمّال است.
حالا شاهد ما: این منطق عایشه به عنوان جواب، یک منطقی است که از قرون متمادی، بسیاری از خواصّ و عامّۀ مسلمانها را به خود مشغول کرده است؛ و از جهت اینکه: ”امری است واقعشده و از تقدیر خدا خارج نیست“، میخواهند خودشان را در آن اموری که اختیار و ارادۀ آنها دخالت داشته، رفع مسئولیّت کنند.
ما این منطق را در کلام أبابکر و عمر و معاویه و تمام حکّام بنیامیّه و بنیمروان و بنیعبّاس در طول مدّت حکومتشان میبینیم که این اریکۀ سلطنت و این حکومت و به تبعِ آن، تمام اعمالی که انجام میدهند، براساس تقدیر خداست؛ و بنابراین، نهتنها رفع مسئولیّت نمیکنند بلکه عملشان را مُمضا و صحیح هم میدانند.