ثقلین از دید شیعیان به دو عنصر اساسی در اسلام اشاره دارد که پیامبر آنها را پس از خود به یادگار گذاشته است. این دو عنصر عبارتند از قرآن و ائمه اطهار (ع). بنابر سفارش پیامبر گرامی اسلام (ص)، پیوسته کمک گرفتن از این دو عنصر موجب رستگاری افراد و هدایت آنها میشود.
در این راستا، پیامبر خطبههای بسیاری را ایراد فرموده است که یکی از مهمترین آنها، خطبه ایشان در روز عید قربان است. حال، در این مقاله، این خطبه پیامبر را با توجه به مطالبی که در کتاب «امام شناسی» اثر علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی آمده است بررسی میکنیم.
در این کتاب آمده است:
باید دانست كه از اعلام و اساطین علماى شیعه درباره تمسّك به ثقلین از حضرت رسول أكرم در حجّة الْوَدَاع در خصوص سرزمین مِنَى سه خطبه مختلف المضمون وارد است:
أوّل از شیخ اجلّ اعظم ابن ابى زَینَب محمّد بن ابراهیم نُعمَانى از أعلام قرن رابع، كه در كتاب نفیس خود به نام «غَیبَت» ذكر نموده است. او مىگوید: خبر داد به ما محمّد بن هَمّام بن سُهَیل كه گفت: حدیث كرد براى ما ابو عبد الله جعفر بن محمّد حسنى كه گفت: حدیث كرد براى ما ابو اسحق ابراهیم بن اسحق حِمْیرى كه گفت: حدیث كرد براى ما محمّد بن [ی] زید بن عبد الرحمن تیمى، از حَسَن بن حسین انصارى، از محمّد بن حسین، از پدرش، از جدّش كه گفت: حضرت امام علىّ بن الحسین علیهما السلام گفتند:
رسول خدا روزى در مسجد نشسته بودند و با آن حضرت اصحاب نیز بودند، پیامبر فرمود:
«داخل مىشود بر شما از این در مردى از اهل بهشت، و از چیزى كه براى او مهمّ است و به كارش مىخورد سؤال مىكند.»
در این حال مردى بلند قامت شبیه مردان طائفه مُضَر وارد شد، و جلو آمد، و بر رسول خدا سلام كرد و نشست و گفت: یا رَسُول الله! من شنیدهام كه خداوند عزّ و جلّ در آیات نازله مىگوید: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا. مراد از این ریسمان خدا كه به ما امر مىكند تا بدان اعتصام كنیم و از او تفرّق و جدائى پیدا ننمائیم چیست؟!
حضرت رسول أكرم مدّتى با توجه و سكوت سر خود را به زیر انداخته، و پس از آن بلند نموده و با دست خود اشاره به سوى علىّ بن أبى طالب نمودند و گفتند: «این است ریسمان خدا، آن ریسمانى كه هر كس بدان تمسّك كند، در دنیایش از گزند آفات مصون مىشود، و به واسطه اتّصال با او در آخرتش نیز گمراه نمىگردد.»
آن مرد به سوى على علیه السلام برجست و از پشت سر، على را در آغوش گرفت و با خود مىگفت: «من به ریسمان خدا و ریسمان رسول خدا چنگ زدم و ملاذ و ملجأ كانونِ وجودى خویش قرار دادم.» و سپس برخاست و پشت كرد و خارج شد.
یكى از مردمان حاضر گفت: یا رسول الله! آیا من خودم را به وى برسانم و تقاضا كنم تا براى من استغفار كند؟!
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «در این صورت او را موفّق خواهى یافت». و آن مرد به او ملحق شد و از او خواست تا از خدا برایش غفران طلب نماید. آن مرد به این مرد گفت: آیا فهمیدى آنچه را كه رسول خدا به من گفت چه بود؟ و آنچه را كه من به او گفتم چه بود؟ گفت: آرى. آن مرد گفت: اگر بدین ریسمان متمسّك باشى خداوند تو را مورد مغفرت خود قرار مىدهد و گرنه خدا تو را نمىآمرزد.»
اگر رسول خدا ما را به ریسمان خداوند كه خداى عزّ و جل در كتابش ما را امر به اعتصام به آن نموده است و اینكه از آن جدا نشده تفرقه از آن پیدا نكنیم، دلالت نكرده بود، در این صورت براى دشمنان دین و معاندین، راه تأویل در كتاب خدا باز مىشد و از روى عناد و حَسَد از مراد و منظور آیات عدول نموده، آنها را تأویل كرده و به غیر از كسانى كه مقصود خدا بودهاند و رسول خدا بر آنان دلالت نموده است، منطبق مىساختند. امّا رسول خدا در خطبه مشهوره خود كه در مسجد خَیف در حجّةُ الوَداع ایراد فرمود، چنین گفت: «من جلودار و پیشرو شما هستم و شما بر من در حوض كوثر وارد مىشوید حوضى كه وسعتش به قدر وسعت میان شهر بُصراى شام است تا شهر صنعاء یمن در آن حوض قدحهائى است به تعداد ستارههاى آسمان. آگاه باشید كه من در میان شما دو چیز ارزشمند و گرانقدر را به یادگار و خلافت مىگذارم: چیز ارزشمند بزرگتر قرآن است و چیز ارزشمند كوچكتر عترت من است اهل بیت من. آن دو ریسمان خدا هستند كه میان شما و میان خداوند عزّ و جل كشیده شده است. مادامىكه شما بدان تمسّك كنید گمراه نمىشوید. سببى از آن به دست خداست و سببى از آن به دست شماست.
خداوند لطیف و خبیر مرا آگاه كرده است كه آن دو از هم جدا نمىشوند تا بر من در حوض وارد شوند مانند این دو انگشت من ـ در این حال رسول خدا دو انگشت سبّابه خود را كنار هم نهاد ـ و نمىگویم: مثل این دو انگشت ـ و در این حال رسول خدا انگشت سبّابه و انگشت وسطى را كنار هم نهاد ـ تا در نتیجه یكى بر دیگرى فضیلت داشته باشد.»
نُعْمانى پس از بیان این حدیث گوید: من این روایت را به سه سند دیگر روایت مىكنم: اوّل از عبد الواحد بن عبد الله متّصلًا تا برسد به أمیر المؤمنین علیه السلام. دوم از عبد الواحد بن عبد الله متّصلًا تا برسد به حضرت صادق علیه السلام. سوم از عبد الواحد بن عبد الله متّصلًا تا برسد به حضرت باقر علیه السلام.
دوم از شیخ اكبر و اعظم سَعْد بن عبد الله قُمّى در كتاب «بَصائرُ الدّرَجَات» كه گوید: حدیث كرد براى ما قاسم بن محمّد اصفهانى از سلیمان بن داود منقرى معروف به شاذكونى از یحیى بن آدم از شریك بن عبد الله از جابر بن یزید جعفى از حضرت باقر علیه السلام كه گفت: رسول خدا صلّى الله علیه و آله مردم را در سرزمین مِنَى براى خطبه فراخواند و فرمود:«اى مردم من در میان شما دو چیز پر بها و نفیس را مىگذارم كه مادامىكه بدانها تمسّك كنید گمراه نمىشوید: كتاب خدا و عترت من اهل بیت من، پس آن دو از هم جدا نمىشوند تا بر من در حوض وارد گردند.
سپس فرمود: اى مردم! من در میان شما سه چیز محترم را كه داراى حرمت و احترام الهى است مىگذارم: كتاب الله عزّ و جلّ، و عترت من، و كعبه بیتالله الحرام.
در این حال حضرت باقر علیه السلام فرمودند: امّا كتاب خدا را تحریف كردند، و امّا كعبه را منهدم نمودند، و امّا عترت را كشتند، و تمام ودیعهها و امانتهاى خداوندى را به دور افكندند، و تحقیقاً به دور افكندند.»
شیخ اقدم ابو جعفر محمّد بن حسن بن فَرّوخ صَفّار در «بَصَائِر الدّرَجات» از على بن محمّد از قاسم بن محمّد از سلیمان بن داود از یحیى بن ادیم از شریك از جابر از حضرت باقر علیه السلام عین متن این روایت را روایت مىكند.
سوم از شیخ جلیل ابو منصور احمد بن على بن أبى طالب طبرسى در كتاب «احتجاج» كه گفت: حدیث كرد براى ما محمّد بن موسى همدانى كه گفت: حدیث كرد براى ما محمّد بن خالد طَیالِسى كه گفت: حدیث كرد براى ما سیف بن عَمیره و صالح عَقَبَه، هر دوى آنها از قیس بن سَمْعان، از عَلْقَمَة بن محمّد حضْرَمى، از حضرت باقر محمّد بن على علیه السلام كه خطبه رسول الله را در مسجد خَیف ذكر كرد كه آن حضرت فرمود:«اى جماعت مردم! تحقیقاً و مسلّماً على و پاكیزگان از اولاد من، ایشانند ثَقَل اصغر، و قرآن است ثقل اكبر. هر كدام از آنها از دیگرى خبر مىدهند، و هر كدام موافق با دیگرى هستند، و از هم جدا نمىشوند تا در حوض كوثر بر من وارد گردند، آن دو چیز امینان خدا هستند در میان مخلوقاتش، و فرمانروایان خدا هستند در روى زمینش.
آگاه باشید كه من حقّاً ادا كردم! آگاه باشید كه من حقّاً رساندم! آگاه باشید كه من حقّاً شنواندم! آگاه باشید كه من حقّاً روشن كردم! آگاه باشید كه این گفتار، سخن خداوند عزّ و جلّ است و من از قول او مىگویم! آگاه باشید كه غیر از این برادرم كسى امیر بر مؤمنان نیست و امارت و حكومت بر مؤمنین براى احدى جز او حلال نیست!»
باید دانست كه علماء براى حضرت رسول أكرم صلّى الله علیه و آله در زمین مِنَى سه خطبه ذكر كردهاند: اوّل در خود مسجد خَیف كه در روز عید قربان كه روز دهم از ماه ذىالحجه است ایراد فرمودند.
دوم در روز قَرّ كه روز یازدهم است در منى ایراد كردهاند. و سوم در روز نَفْر اوّل كه روز دوازدهم است در آخرین نقطه مِنَى در عَقَبَه ذكر نمودهاند. و چون این مطالبى كه ما در این خطبه از رسول خدا در سرزمین منى ذكر كردیم، در عبارات و مضمون كاملًا مخالف یكدیگرند، مىتوان آنها را سه خطبه متفاوت شمرد و بنابر این با آنچه كه علماء ذكر كردهاند تطبیق نموده، و مىتوان گفت كه یكى از این خطبهها را در روز عید و یكى را در روز قَرّ و یكى را در روز نَفْر درباره وصیت و تأكید تمسّك به ثَقَلَین ایراد نموده باشند.
على هذا مورد پنجم و مورد ششم از موارد خطبه رسول اكرم در تمسّك به ثَقَلَین جاى خود را نشان مىدهند، و باید اینك وارد شویم در مورد هفتم كه خطبه آن حضرت در جُحْفَه در وادى غَدیر خُمّ مىباشد و قبل از ورود در خطبه غدیر ذكر این نكته ضرورى است كه مورّخین عامّه در ذكر خطبههاى سرزمین منى تا توانستهاند آنها را مختصر كرده و جملات و عبارات رسول خدا را درباره تمسّك به ثقلین حذف كردهاند.
ابُو الفِداء دمشقى در تاریخ خود خطبه رسول الله صلّى الله علیه و آله را در روز یازدهم ذىالحجه بیان مىكند تا مىرسد به اینجا كه آن حضرت مىفرمایند:«آگاه باشید! شما پس از من به كفر دیرینه خود برنگردید كه بعضى از شما گردن دیگرى را بزند! آگاه باشید كه اینك شیطان مأیوس شده است كه نماز گزاران، وى را بپرستند و لیكن امید در آن بسته است كه شما را به جان یكدیگر اندازد و تا حدّ قدرتش در نائره نفاق و اختلاف و إغراء به فتنه و فساد شعله افروزى كند. آگاه باشید آیا من رساندم؟! آگاه باشید آیا من رساندم؟! سپس فرمود: بر حاضرین لازم است كه این مطالب مرا به غائبین برسانند، زیرا چه بسا آن أفرادى كه به آنها رسانیده مىشود سعادتشان بیشتر و بهره برداریشان از خود أفرادى كه حضور داشتهاند بیشتر باشد.»
أبو الفداء بیان خطبه حضرت را ادامه میدهد تا مىرسد به اینجا كه مىگوید: حضرت فرمودند:«اى مردم! من در میان شما گذاردم چیزى را كه مادامىكه آن را بگیرید گمراه نشوید و آن كتاب خداست پس بدان عمل كنید.»
به طور روشن و آشكارا از مقایسه میان جمیع روایات وارده در این مقام و خطبههائى كه آن حضرت بیان فرمودهاند، به دست مىآید كه لفظ وَ عِتْرَتِى أهْلَ بَیتِى هم در این خطبه بوده و عناداً و بغیاً و حسداً ساقط نمودهاند.