روزه گرفتن در ماه رمضان، اصلیترین فرمان الهی است که باید توسط مسلمین به سن تکلیف رسیده، رعایت شود. اما آیا برای انجام این فرمان الهی، استثنایی نیز وجود دارد؟ و درواقع چه اشخاصی میتوانند روزه نگیرند یا روزه گرفتن برای آنها واجب نیست؟
برای یافتن پاسخ این سوالات، همراه باشید با این مقاله که برگرفته از کتب مختلف علامه سید محمد حسین طهرانی، همچون کتاب انوار ملکوت، از سایت مکتب وحی میباشد.
در حالت کلی، روزه گرفتن برای افراد به سن تکلیف رسیده و با توجه به توضیح المسائل مراجع تقلید هر فرد تعیین میشود. اما در حالات خاصی، روزه گرفتن برای برخی افراد واجب نخواهد بود که در ادامه به آنها میپردازیم:
طبق روایتی که در تفسیرالعیاشی، ج 1، ص 81 آمده: امام صادق علیه السّلام فرمودند: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در سفر روزه نمیگرفت نه روزه مستحبّی و نه واجب و اهل تسنن دروغ میبندند بر رسول خدا که آن حضرت در سفر روزه میگرفت. این آیه در کراع الغمیم هنگام نماز صبح بر رسول خدا نازل شد حضرت آب طلب فرمودند و روزه خود را شکستند و دستور دادند سایر افراد نیز روزه خود را بشکنند.
همچنین بر طبق آیه 185 سوره بقره در مورد روزه گرفتن مسافر و مریض آمده که:« پس هر کسی دریابد ماه رمضان را باید روزه بدارد و هر کدام از شما که مریض یا در حال سفر بود باید به تعداد روزههائی که در ماه رمضان خورده است، قضا کند خداوند پیوسته برای شما آسانی و سهولت در اوامر و تکالیف خود را خواسته است و هیچگاه برای شما سختی و عسرت و در مضیقه افتادن را نخواسته است تا اینکه عدد روزه را تکمیل کرده و خدا را به عظمت یاد کنید که شما را هدایت فرمود، باشد که (از این نعمت بزرگ) سپاسگزار شوید.»
همچنین، روزه گرفتن برای آن کسانی که روزه برای آنان مشقّت دارد و رنج بسیار بطوری که در تعب (رنج و مشقّت) می افتند و برای اتمام روزه باید تمام قدرت و طاقت خود را مصرف کنند واجب نیست؛ آنان می توانند روزۀ خود را افطار کنند و در عوض آن یک مسکین را طعام دهند. روزه واجبست بر افرادی که برای آنان ایجاد حَرَج و تعب نمیکند، امّا آن کسانی که برای اتمام روزه باید تمام قوا و طاقت خود را مصرف کنند بطوریکه برای آنان طاقت بیشتری نیست (بطور کلّی مانند هر کس که بواسطه روزه از حال میرود و طاقتش تمام میشود و در پایان روز به عسر و حَرَج میافتد و دیگر قوّتی برای او نمیماند) بر آنان روزه واجب نیست.
در حالت کلی، روزه گرفتن برای شخصی که این روزه برای او ضرر داشته باشد واجب نیست. به طوری که در کتاب سیره صالحان، اثر آیت الله سید محمد محسن طهرانی نیز روزه گرفتن افراد مریض را نقد کرده و آن را حرام دانسته است. در این کتاب در بیان علت و سرانجام این کار آمده است که: بعضی از مقدس مآبان با اینکه به بیماری زخم معده، کلیه و قلب مبتلا هستند، می گویند: «مگر می شود که ما از فیض ماه مبارک رمضان محروم شویم و روزه نگیریم؟!» هم هزار بلا بر سر خود می آورند و هم روزۀ آنها حرام و باطل است و هم خدا مؤاخذه می کند که من روزه را بر کسانی واجب کرده ام که برای آنها ضرری نداشته باشد؛ آیا تو برای اطاعت از من روزه می گیری یا به جهت اطاعت از نفس خودت؟! اگر تو در این وضعیت بیماری به داعی اطاعت و احساس تکلیف می خواهی روزه بگیری، چرا بعد از نهی من دست از انجام این عمل برنمی داری؟! پس غرض تو اطاعت از امر من نیست و اطاعت از نفس است.
همان طور که تقرّب به خدا برای افراد سالم به واسطۀ روزه حاصل می شود، برای فرد بیمار به واسطه افطار پدید می آید؛ بنابراین اگر فردی در حال مرض روزه بگیرد، نه تنها هیچ ثوابی کسب نکرده و روزه اش باطل است و باید قضای آن را نیز به جا آورد، بلکه به جهت تمرّد و تخطّی از وجوب حفظ بدن، مستحق عذاب شده است!
روزه نگرفتن برای تقیه و از ترس جان:
در روایتی که از امام صادق در کتاب امام شناسی و جریان تقیه او در هنگام ماه رمضان آمده بیان شده است که:« کلینی با سند دگر از حضرت روایت نموده است که: «فرمود: من در حیره بر ابوالعباس سفّاح وارد شدم و او به من گفت: ”ای اباعبدالله، رأی شما درباره روزهی امروز چیست؟!“
من گفتم: ”آن مربوط به امام می باشد؛ اگر تو روزه را باقی بداری ما نیز باقی می داریم، و اگر تو روزه را افطار نمایی ما نیز روزه را افطار می نماییم.“
ابوالعباس گفت: ”ای غلام، برای من مائده را حاضر کن!“ چون حاضر کرد من با او غذا خوردم، با وجود آنکه قسم به خدا یقین داشتم آن روز یک روز از ماه رمضان میباشد! به علت آنکه افطار کردن یک روز از شهر رمضان را و قضا کردن آن را به یک روز، برای من سهلتر است از آنکه گردنم زده شود و دیگر زنده نمانم تا خدا عبادت شود.» واضح است که این جریان بر مبنای تقیّه بوده است؛ لذا همان شارعی که روزه سی ام ماه رمضان را واجب کرده، احکام تقیّه را نیز آورده و فرموده که حفظ جان، یک واجب شرعی است که باید به آن عمل شود و انسان نباید کاسه داغ تر از آش باشد.
خداوند می فرماید اگر قرار بر این است که برای من روزه بگیری، من می گویم امروز را روزه نگیر؛ زیرا ابوالعباس سفّاح به بهانه اخلال علیه نظام و مصلحت اجتماعی، سرت را به عنوان یک فرد فتنه گر و محارب به بالای دار می برد! لذا در این موقعیت که زور و قدرت از آنِ دیگری است، خود حضرت تقیّه می کنند و به ما نیز تعلیم می دهند که در چنین مواقعی با عباراتی نامناسب مقابله نکنید!»