سید حسن مدرس در سال ۱۲۴۹ هجری شمسی در روستای سرابه کچو از توابع شهرستان اردستان اصفهان متولد شد. او از کودکی به تحصیل علوم دینی علاقه داشت و در ۱۶ سالگی برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت. مدرس در اصفهان نزد استادان برجستهای چون مرتضی ریزی و جهانگیرخان قشقایی به تحصیل پرداخت. سپس برای تکمیل تحصیلات خود به سامرا و نجف رفت. در نجف نزد مراجع بزرگی چون میرزای شیرازی، آخوند خراسانی و سید محمدکاظم یزدی به تحصیل پرداخت و به درجه اجتهاد رسید. مدرس پس از بازگشت به اصفهان به تدریس فقه و اصول پرداخت و به یکی از علمای برجسته آن شهر تبدیل شد. او همچنین در سیاست نیز فعال بود و از مشروطهخواهان سرسخت بود.
در مورد روش ها و احوالات او در مبارزه با استبداد حکایات متعددی نقل شده است که یکی از این موراد حکایت پیشنهاد او به آیت الله بروجردی است که در کتاب نور ملکوت قرآن، اثر علامه آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی آمده است. در جلد دوم کتاب نور ملکوت قرآن میخوانیم:
استعمار براى درهم شكستن علم و تحقیق، دانشگاهها را در برابر مدارس علمیه گشود. هم مدارس علمیه را بست، و هم در دانشكدهها محصّلین را به فرمول خوانى و جزوهنویسى از استادانى كمسواد، با هدف اخذ گواهینامه مشغول كرد، تا ریشه تحقیق را براندازد. بالأخصّ دانشكدههائى همچون ادبیات و الهیات و فلسفه، و دانشسراى عالى را به منظور و به علّت خراب كردن حوزهها تأسیس كرد؛ تا جوانان در حوزهها نروند و خودشان هر چه را كه مىخواهند به عنوان فلسفه و ادبیات ایران در اذهان جوانان بریزند و فكر آنها را از اصالت قرآن و اسلام به سوى ملّىگرائى و ایرانپرستى، در قالب مبارزه با عرب، و در واقع مبارزه با اسلام بكشانند.
براى آنكه روحانیانى دربارى و وابسته تربیت كنند، دانشكدهاى به نام وعظ و خطابه ترتیب دادند و سپس به دانشكده معقول و منقول آن را نام نهادند. و اكیدا قدغن كردند كه كسى غیر از افراد روحانى این دانشكده حقّ منبر رفتن را ندارد. و بعدا كه با تشكیل دانشكده الهیات و فلسفه خود را بىنیاز از معقول و منقول دیدند، آن را بر چیدند.
حال این دانشكده فلسفه و الهیات چگونه باید باشد كه مدرّسین آن هر چه باشند اشكال ندارد؟! كمونیست باشند، سوسیالیست یا ماركسیست باشند تفاوتى ندارد؛ عمده آن بود كه مسلمان واقعى و متعهّد نباشند.
اینجاست كه ما خوب كلام مرحوم سید حسن مدرّس رحمة الله علیه را مى فهمیم، در وقتى كه مرحوم آیة الله بروجردى رضوان الله علیه به او گفته بودند: من چكنم تا خدمتم در دین مؤثّر باشد؟! او انگشتان مسبّحه (سبّابه) دو دست خود را بلند مى كند، و هى بالا مى برد و پائین مى آورد و مى گوید: طلبه! طلبه درست كن! استعمار از هیچ نیروئى همچون همین طلبه هاى ألف قد، نگران نیست.
تاریخ به خوبى نشان مىدهد، از زمانى كه استعمار انگلیس و سپس آمریكا در ایران پى گرفت چه در دوره قاجاریه و چه در دوره پهلوى، تمام معاهدههاى استعمارى و امتیازات و پیمانهائى كه به نفع دشمنان اسلام و بر ضرر ملّت مسلمان ایران صورت گرفت، همه از این فكلىمآبهاى اروپا دیده، و مهندسها و دكترهاى غرب زده و كفرزده بوده است. آیا شما دیدهاید كه یكى از آنها بدست روحانى و عالمى انجام گیرد؟! از اینجا خوب در مىیابیم كه: چرا در زمان طاغوت مدرسههاى دینى رو به خرابى گذاشت؟ حجرهها تعطیل شد؛ یا خوابگاه جوانان دانشكدهاى بود و یا انبار متاع دكاكین اطراف مدرسه، و یا محلّ زباله و خاكروبه.