حج و عمره دو نوع زیارت خانه خدا هستند که دارای مناسک و اعمال مخصوصی هستند. حج یکی از ارکان اسلام است که بر هر مسلمانی که توانایی مالی و جسمانی داشته باشد واجب است.
اما چگونگی انجام این مناسک و مراسمات در طول تاریخ کمی متفاوت بوده و حتی پیامبر (ص)، در برههای حجهای خود را پنهانی انجام میداده است. برای بررسی دقیق تر این موضوع که واقعا پیامبر چگونه مراسمات و مناسک حج و عمره خود را به جای می آورده، ما به مطالبی که در جلد 6 کتاب «امام شناسی» اثر علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی آمده است مراجعه و آن را مورد بررسی قرار میدهیم.
معرفی مجموعه کتب امام شناسی اثر علامه طهرانی
مجموعه کتب «امام شناسی» از آثار ارزشمند علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی بوده که به مسئله مهم امامت و ولایت میپردازد. علامه طهرانی این مجموعه کتاب را در 18 جلد نگاشته است که در آن به بحثهای تفسیری، فلسفی، عرفانی، روایی، تاریخی و اجتماعی دربارۀ امامت و ولایت به طور کلی؛ و امامت و ولایتِ امیرالمؤمنین و ائمۀ معصومین علیهمالسلام به طور جزئی، و همچنین نقد و بررسی آراء اهل سنّت، به بحثهای استدلالی و علمی، و ابحاث حلّی و نقدی پرداختهاند.
در جلد ششم این کتاب نیز به بحث کیفیت و چگونگی حج و عمره پیامبر (ص) پرداخته شده است که در ادامه آن را میخوانیم:
حج پنهانی پیامبر (ص) قبل از هجرت
و بر این اساس علاوه بر روایتى را که از «علل الشّرائع» نقل کردیم، روایاتى دیگر وارد است که صراحت دارد بر اینکه رسول خدا (ص)، حجّهاى خود را پنهانى انجام مىدادهاند.
چنانکه در «کافى» از سهل، از ابن فضّال، از عیسى فرّاء، از ابن أبى یعفور، از حضرت صادق (ع) روایت مىکند که «رسول خدا صلّى اللَه علیه و آله و سلّم بیست حجّ در پنهانى گزاردند، که در هر یک از آنها از مأزمین عبور مىکردند، و پیاده مىشدند، و بول مىکردند». و على هذا إشکال اختلاف موقف نیز حلّ خواهد شد.
جمهور از عامّه گفتهاند: حجّ در سنه ششم از هجرت واجب شد، و رافعى در کتاب «سیر» خود آن را صحیح شمرده است، و نووى از او پیروى کرده است. و بعضى گفتهاند در سنه نهم واجب شد، و بعضى در سنه دهم گفتهاند، و این قول را ابو حنیفه اختیار کرده است، و بر همین اساس قائل به وجوب فورى شده است، و بعضى قبل از هجرت گفتهاند، و این گفتار غریبى است.
و أمّا از بعضى از روایات خاصّه که دلالت دارد بر اینکه رسول خدا تمام أحکام دین را به مسلمین آموخته بودند، از نماز و روزه و زکوة. و فقط فریضه حجّ و ولایت مانده بود، تا رسول خدا در این سفر آنها را به مردم آموخت، و مناسک حجّ را یکایک بازگو کرد، و امیرالمؤمنین علیه السّلام را در خطبههاى خود در مکّه و عرفات و منى بطور عموم از راه توصیه به أهل بیت، و در خطبه غدیر خمّ بطور خصوص از راه معرّفى شخصى و شهودى و وجدانى به مقام ولایت و امامت از جانب حق نصب نمود، و بنا بر این دین خدا را کامل و نعمت را تمام نمود، مىتوان استفاده کرد که وجوب حجّ در سال دهم از هجرت بوده است.
در این سال از اوّل ماه ذوالقعده حضرت رسول اللَه به أطراف و أعلام از مسلمانان نامهها نوشتند، و همه را مطّلع و خبردار نمودند که رسول خدا در این سال قصد حجّ دارد و عازم حرکت به سوى بیت اللَه الحرام است.
«و ندا کن! و با صداى بلند در بین مردم إعلان کن براى حجّ! تا به سوى تو پیادگان و بر هر شتر لاغرى (که به جهت بعد سفر به لاغرى در آمده است) از هر راه دورى بیایند* تا بدین وسیله منافع دنیوى و اخروى خود را مشاهده کنند و بیابند، و خداوند را در روزهاى معلوم (عید قربان و سه روز پس از آن) بر آنچه خداوند به ایشان از گوشت بهیمة الأنعام (شتر و گاو و گوسفند) روزى کرده است بخوانند و یاد کنند، و از آنها به مردم فقیر و گرسنه طعام دهند و سپس (از احرام بیرون آمده) از آلودگیها و چرکها خارج شوند (ناخن گیرند و موى سر بسترند) و نذرهاى خود را وفا کنند و باید که گرداگرد خانه قدیمى (بیت اللَه الحرام) طواف کنند.»
جمهور از مفسّرین و حسن و جبائى گفتهاند که این آیه خطاب به پیغمبر است، و از امیرالمؤمنین و ابن عبّاس و أبو مسلم آمده است که خطاب به حضرت ابراهیم است.
و چون در آیه قبل وارد است که: ﴿وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾ و این آیه عطف است بر خطاب ﴿طَهِّرْ بَيْتِيَ﴾، لذا باید گفت که خطاب به ابراهیم است، و خطاب به حضرت رسول اللَه از سیاق کلام، بعید است.
کیفیَّت إحرام رسول خدا صلَّى اللَه علیه و آله و سلَّم
و لیکن رسول خدا با خود هدى آوردند، و آن عبارت بود از یکصد شتر، و یا شصت و شش نفر، و یا شصت و چهار نفر، و یا شصت و سه نفر، که با هدیى که امیرالمؤمنین (ع) از جانب یمن آوردند، و مقدار آن سى و أندى بود، مجموعا به یکصد نفر بالغ شد.
از این شترهائى که رسول اللَه با خود آورده بودند یکى را به دست مبارک خود در ذو الحلیفه إشعار و تقلید کردند، و بقیّه را دستور دادند که إشعار و تقلید کنند و عقد حجّ رسول اللَه که حجّ قران بود به إشعار و تقلید شد. آنگاه بر روى ناقه قصواى خود سوار شده، و به راه افتادند، و همین که ناقه در حرکت افتاد و حضرت به بیابان رسیدند، صدا به تلبیه بلند کردند.
لَبَّیْکَ! اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ! لَبَّیْکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ! إنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ! لاَ شَرِیکَ لَکَ!
آرى! آرى! اجابت کردم دعوت تو را دو بار، إجَابَةً بَعْدَ إجَابَةٍ! اى پروردگار من! اجابت کردم بعد از اجابت! اجابت کردم بعد از اجابت! هیچ گونه شریک و انبازى براى تو نیست! اجابت کردم بعد از اجابت! و حقّا که تمام مراتب و درجات حمد و سپاس و نعمت و سلطنت، اختصاص به تو دارد! شریک و انبازى براى تو نیست!
بارى در ذو الحلیفه أسماء بنت عمیس که در آنوقت در حباله نکاح ابوبکر بود مُحَمَّدبن اَبِی بَکر را زائید. أسماء به رسول اللَه پیغام داد که چه کنم و تکلیف من با احرام چیست؟!
حضرت رسول اللَه (ص) دستور دادند که احرام ببند و تلبیه بگو! و مقدارى پنبه با خود بردار و با کمربندى خود را ببند، و تلبیه براى إحرام حجّ بگو!
حضرت صادق (ع) فرمودند: در زائیدن أسماء برکتى بود براى زنان، براى آنان که بزایند، و یا به عادت حیض مبتلا شوند، که در این صورت به همان عملى که رسول خدا به او دستور دادند عمل مىکنند و بدون هیچگونه خللى حجّ خود را انجام مىدهند.
أسماء با همین حال وارد مکّه شد، و چون مدّت نفاس او گذشت، با آنکه هنوز خون قطع نشده بود حضرت رسول دستور دادند که طواف کند و نماز بخواند، و او هم طبق دستور رسول خدا عمل نمود.
بارى حضرت رسول اللَه صلّى اللَه علیه و آله و سلّم آن شب را در ذو الحلیفه به خاطر اسماء توقّف کردند، و فردا صبح به راه افتادند، و مسلمانان به راه افتادند. عجیب منظرهاى است. در این بیابان پهناور تا چشم کار مىکند سواره و پیاده، در جلو، و پشت سر، و أطراف رسول الله، همه إحرام بسته و غسل کرده، و صداى لبّیک از هر سو به گوش مىرسد، و دلها در عشق جذبات آن إسم أعظم إلهى در معراج است. اینک رسول اللَه است که با جذبه مغناطیسى الهى این امّت را حرکت داده، و سر و پا برهنه در این وادى پهناور در عشق حضرت محبوب أزلى خداى سرمدى به راه انداخته است، همه مىگویند: لَبَّیْکَ اللهُمَّ لَبَّیْکَ! لَبَّیْکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ.